اين ويژگي ها و خصوصيات خلقتي و آفرينشي انسان است كه تا پيش از انتخاب راه و هدف از سوي انسان ، امر هدايت و گردش در دو سوي اوج و حضيض نوساناتي را به عهده دارد. انسان هر از گاهي تحت تاثير اين ويژگي ها و خصوصياتي كه جزو طبيعت ابتدايي اوست ، رفتار مي كند ، مي انديشد و كنش و واكنش از خود نشان مي دهد.
پس از آن كه به قوه و نيروي عقل و وحي خود را در راه حق و حقيقت قرار داد و به تزكيه و تعليم خود مشغول شد و امر غريزي را در دست گرفت و به فطرت خويش بازگشت و آن را تقويت كرد و قواي غريزي را در اختيار عقل و وحي گذاشت تا تحت فرمان آن فعاليت كند ، در اين هنگام است كه طبيعت ديگري در خود ايجاد مي كند كه طبيعت ثانوي اوست و كم كم و در يك فرايند به نسبت طولاني چهل سال ، شاكله وجودي و شخصيت حقيقي خود را ايجاد و انشا و بروز و ظهور مي دهد و بر پايه اين شخصيت و شاكله وجودي عمل مي كند چنان كه قرآن به اين نكته تاكيد مي ورزد كه هر انساني بر پايه شاكله و شخصيت خود عمل مي كند و رفتار مي نمايد.
يكي از خصوصيات اخلاقي و خلق و خوي طبيعت آغازين بشري ، گرايش به تكاثر است. انسان بر خلاف بسياري از موجودات هستي ، گرايش و علاقه بسياري به فزون خواهي دارد. اين خصلت و خوي آغازين بشر است. مي كوشد تا به بيشتر دست يابد و از هر لحاظ بر ديگران فزوني و برتري يابد. شايد خصلت و ويژگي استخدام گري بشر علت و سبب اصلي اين پديده در انسان باشد. چنان كه اين خصلت استخدام گري موجب شده است تا انسان به جامعه گرايش و از فوايد آن بهره مند گردد هم چنين همين خوي موجب مي شود تا به برتري جويي و تكاثر و فزون خواهي روي آورد. فزون خواهي در انسان قوه مهم و تاثيرگذاري است كه انسان را به تلاش و كدح شديد وادار مي سازد( الانشقاق آيه 6) و آرامش به معناي ثبوت و ثبات را از وي مي گيرد؛ زيرا هر دم مي كوشد تا خود را از آن مقام و جايگاهي كه نشسته فراتر كشد و به سخن درست از حالي به حالي برتر گرايش و تمايل داشته باشد و هرگز در مقام و جايگاهي نماند و براي خود مقامي نجويد و نطلبد. بلكه هر مقامي را لا مقام دانسته و خود را در هر مرحله و مرتبه اي كه بيند آن را دون شان و شخصيت خود بداند و فراتري جويد. اين خوي در انسان عامل تكامل بخشي است كه انسان را از ماندن و راكد شدن و گنديدن مي رهاند. اما به شرط آن كه از آن در راستاي كمال واقعي بهره جويد.
شايد گفته شود آن كه به سوي تقويت قواي غريزي مي رود و به جاي عقل و وحي آن را تقويت مي كند نيز در راه كمال مي رود و مي كوشد تا كمال هر يك از آن قوا را به دست آورد. اين سخن از سوي درست است ؛ زيرا اين نيز نوعي كمال طلبي انسان است كه در جهت عكس هدايت و راه مستقيم است. اما به هر حال ريشه و خاستگاه هر حركت و تلاش انساني و انگيزه آن ، همين خصلت و خوي فزون خواهي و برترجويي انسان است. چه آن كه غرايز خود را تقويت كند و آن ها را درخود به كمال رساند و يا بر پايه فطرت و در راستاي تقوا و هدايت قرار دهد .
در قرآن از فزون خواهي منفي و برتر جويي معكوس ، به تكاثر تعبير شده است. تكاثر در اصطلاح قرآني آن به معناي مسابقه دو طرف در فزوني مال و مقام است .( مفردات راغب ) چنان كه تفاخر به معناي كثرت جويي در مناقب و اموال و اولاد مي باشد. ( مجمع البيان ج 9 و 10 ص 811)
در نگره قرآني ، تكاثر همان فزون خواهي منفي و مبتني بر غريزه ابتدايي بشر بدون جهت مندي و هدف گرايي درست و صحيح است. به اين معنا كه هر گاه شخص ، اين غريزه آغازين و ابتدايي بشري را در راستاي كمال و هدايت واقعي قرار ندهد و آن را در حوزه تمايلات و گرايش هاي حيواني قرار دهد ، از قوه و نيروي خدادادي به درستي بهره نگرفته و به دام تكاثر افتاده است. اين گونه است كه دنيا در حكم لهو و لعب مي شود و تنها سرگرم به زن و مال و فرزند و تفاخر و تكاثر مي گردد.
از اين جا دانسته مي شود كه در نگره قرآني تكاثر به اين معنا و مفهوم امري مذموم و ناپسند است و آدمي را از راه اصلي و صراط مستقيم كمالي خود باز مي دارد.
گفته شد كه علت و خاستگاه اصلي فزون خواهي و برتر جويي را بايد در غريزه استخدام گري و كمال جويي انسان جست . از اين رو بايد خاستگاه اصلي تكاثر را نيز در همين دو خوي و خصلت جست و جو كرد . با اين تفاوت كه تكاثر كمال جويي معكوس است و انسان را از دست يابي به اسماي حسناي الهي باز مي دارد و گرفتار دوزخ و خشم او مي گرداند. انسان به جايي آن كه قواي عقلاني خود را تقويت كند و به جنبه الهي خود بپردازد به جنبه مادي و غريزي خود توجه داشته و آن را تقويت و تحكيم مي كند.
قرآن براي اين گرايش معكوس انسان ، زمينه هاي چندي را بر مي شمارد كه در اين جا به نمونه هاي از آن اشاره كوتاه و گذار مي شود: يكي از عوامل و زمينه هاي ايجادي تكاثر را بايد در جهل انسان دانست ؛ زيرا انسان جاهل و نادان به جاي آن كه از قواي غريزي خود براي كمال واقعي بهره جويد ، خود قوا را تقويت مي كند و آن را بي هدف به كار مي گيرد. فقدان هدف مندي در استفاده عامل مهمي است كه آدمي به دام تكاثر مي افتد؛ اگر فرد آگاه به هدف زندگي و آفرينش بود ، مي كوشيد تا زندگي خود را در آن راستا سامان و جهت دهد. اين گونه است كه مي تواند قواي غريزي خود را نيز هدفمند به كار گيرد . بنابراين جهل و ناداني نسبت به هدف خلقت و آفرينش يكي از مهم ترين عوامل در تكاثر طلبي است. ( تكاثر آيات 1 تا 7)
دومين عامل و زمينه تكاثر طلبي را بايد در فريبندگي دنيا دانست . جلوه هاي فريبنده دنيا انسان را به خود سرگرم مي كند و موجب مي شود تا نتواند از قواي خود را در راستا ي هدفي كه شناخته بهره جويد. انسان با آن كه هدف آفرينش را مي داند و نسبت به آن جاهل نيست ، ولي به جهت فريبندگي بيش از اندازه دنيا ، هدف را فراموش و يا از آن غافل مي گردد و به تكاثر روي مي آورد. (حديد آيه 20)
عامل ديگري كه قران براي تكاثرطلبي بشر بر مي شمارد ، عامل كفر است. به اين معنا كه انسان كافر به جهت جهل به خدا و قيامت و يا انكار آن با علم به وجود خدا و قيامت ، حسابگري و حساب خواهي را ناديده مي گيرد و گرفتار دنيا مي شود و بدان سرگرم مي گردد . ( كهف آْيات 32 تا 37)
در قرآن براي تكاثر آثار و پيامدهاي چندي بيان شده است كه از مهم ترين آن ها مي توان به انكار معاد ( كهف آيات 34 تا 36) غرور و خود پسندي ( همان ) محروميت از ياري خدا ( همان ) نابودي اموال و دستاوردهاي تلاش هاي مادي ( همان ) اشاره كرد.
يكي ديگر از آثاري كه قرآن براي تكاثر طلبي آدمي بر شمرده است، پديده غرور ملي و قومي بي جا و تعصبات جاهلي قبيبله گي است. به اين معنا كه تكاثر طلبي آدمي موجب مي شود تا به آثار و امكنه تاريخي گذشتگان خود به عنوان ابزاري براي برترجويي نژادي و قبيله اي و يا ملي توجه كنند . تمثيل قرآني به ديدار از گورستان ها به اين معناست كه آنان با ايجاد ابنيه تاريخي براي نياكان خود مي كوشند تا به نوعي تفاخر و تكاثر خود را بر اقوام و قبايل ديگري بنمايانند. اين گونه برخورد با تمدن و بناها و آثار تاريخي نه تنها امري مفيد نيست بلكه غير سازنده و بازدارنده است. ( سوره تكاثر)
قرآن تاكيد مي كند كه براي استفاده درست و سازنده و مفيد از آثار تاريخي مي بايست نگرش و بنيش مردمان را تغيير داد. به جاي اين كه براي تكاثر و تفاخر به اين آثار نگريسته شود و حفظ گردد بايد به آن ها از ديده عبرت بين نگريست. از دستاوردهاي تمدني آن ها بهره جست و از اشتباهات و خطاهاي آنان درس گرفت.( فاعتبروا يا اولي الابصار)
براي رهايي از تكاثر طلبي، قرآن پيشنهاد مي كند انسان مي بايست به رستاخيز و حساب رسي آن روز توجه كند ( تكاثر آيات 1 تا 8) توجه به عذاب اخروي ( حديد آيه 20) و ناپايداري دنيا ( همان ) و يقين به قيامت ( تكاثر) عامل مهمي براي رهايي انسان از خصلت ناپسند تكاثر طلبي است.